( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

گفتگو با خدا

شعری از تاگور

 

 

در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید:پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟من در پاسخش گفتم:اگر وقت دارید.خدا خندید و گفت: وقت من بی نهایت است.

در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟پرسیدم:چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟خدا پاسخ داد:کودکی شان.اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،عجله دارند که بزرگ شوند. و بعد دوباره پس از مدت ها ، آرزو می کنند که کودک باشند ... اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند.اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش کرده اند و بنا بر این نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

اینکه که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گوئی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز زندگی نکرده اند.دستهای خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم و من دوباره پرسیدم به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیاموزند؟ او گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ، همه کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.

بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند ،بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در دل آنان که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشیم.بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.بیاموزند که آدمهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند، بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

بیاموزند که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند،بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند.من با خضوع گفتم:از شما به خاطر این گفت و گو متشکرم آیا چیز دیگری هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ خداوند لبخند زد و گفت : فقط اینکه بدانند من اینجا هستم،همیشه.

از : رابیندرانات تاگور

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
بنگری دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام ..
خسته نباشی..
زیبا بود .
نمی دانستم به روز کردی ..خبری هم ازت نداشتم !
شاد و موفق باشید

سلام دوست ...
سلامت باشی
مرسی از حضورت
یه مدت سرم شلوغ بود وقت نکردم بهت سر بزنم
موفق وپیروز باشی .

کوخرد- هرمزگان جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:50 ب.ظ http://www.kookherd-hormozgan.blogfa.com

سلام شبنم دستتون درد نکنه خیلی جالبه به امید اینکه همیشه قطرات شبنم بر روی گلها به واسطه ی باران بهار ماندگار بماند از وبلاگ من هم دیدن کن وبلاگم فرهنگی تاریخی است اگه لایق بدونی ما رو لینک کن ممنون

سلام برشما
مرسی از حضورت
وبلاگتان رویت شد جالب بود بهتان خسته نباشید می گویم
در ضمن لینک هم شدید
موفق و پیروز بمانید.

کوخرد - هرمزگان شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ق.ظ http://www.kookherd-hormozgan.blogfa.com

ممنون از توجه اتان کاش همه مثل تو فرشته بودند و حرف های پروانه ای و معنوی را می زدند . از خودتان هم برایم بنویس که از کجایی و....ممنون

سلام خمت شما
ممنون ومتشکر نظر لطف شماست
من هم از همین خطه می باشم (بندر کنگ )
وعاشق شهر ودیار ووطن خویش وزیبایی هایی که خداوند برایمان آفریده که شاید بعضی هارا دیده بصیرت می خواهد تا بتوانیم آن ها را مشاهده کنیم و...
ممنون از حضورت و

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد