( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

( * * کومه مهر* * )

فریاد در سکوت - دل نوشته ها - نیایش

محضـــــــــــــــــــــــــــر عشــــــــــــــــــق






حضور در محضر عشق




خوشا به حال آنان که در محضرت حضور داشتند وبا ایمانی اخلاص و پاک سر به دامان



کبریایی ات گذاشتند واز تو طلب حاجت ومغفرت نمودند .



خوشا به حال آنان که دعوت حق را لبیک گفتند و به دیار معبود شتافتند . واعمال وظیفه را با



اخلاص دل به انجام رساندند . ونفس را پاک و منزه نمودند.



خوشا به حال آنان که در سر زمین عشق وایثار به دعوت حق لبیک گفته و با الگو گری از ابراهیم



خلیل الله وظیفه تکمیل کردند .



ودر جوار ضریح مقدس و گنبد سبز پیامبر (ص) قرار گرفته و به میهمانی او شتافتند وراز دل را



با آن مرد دو عالم در میان گذاشتند .



و هم اکنون آرام وسبکبال بادلی پاک ونفس تزکیه شده به سرزمین و دیار خود بر می گردند .



خدایا ! به امید روزی که همه بندگان و مشتاقان مخلص در گاهت را با صفای دلی که دارند


طلب نمایی.



و عاجزانه از در گاه مقدس تو طلب عفو و مغفرت و معرفت وبصیرت کامل برای



همه بندگان مخلص در گاهت دارم و از تو می خواهم که گناهان مان را



بیامرزی و به معرفت و بصیرتی عنایت فرمایی که تا پایان عمر در صف بندگان



واقعی تو باشیم وهرگز پای از راه راست و دایره صداقت و درستی بیرون



نگذاریم .



آمیـــــــــن



عید سعید قربان بر همگان مبارک باد


جزیره رویا ها ...

می خوام خیلی ساده بنویسم از زمان حالی که در آن قرار دارم .خیلی ساده و بی پیرایه ، نه از



کلمات قلمبه ، سلنبه استفاده کنم نه اینکه حتما جملات باید به هم ربط داشته باشد . همین جوری که دارم حرف می زنم می خوام بنویسم.





بازم خودم را در جزیره رویاهایم تصور می کنم ، جزیره یعنی جایی که اطراف آن را آب فرا گرفته و آب یعنی روشنی .



جایی دنج وخلوت و سر شار از آرامش وسکوت در ساحل شنی و ماسه ای آن بدون هیچ دغدغه ای



صدای آرام بخش امواج و انوار طلایی رنگ خورشید که بر پهنای آبی رنگ دریا گسترده



شده ،لذت بردن از منظره بدیع وچشم نواز ، احساس خنکی آب دریا و نسیم ملایم و دلنواز مرا



از هرقید وبندی رها کرده و آزادانه دل به دریا زده و ... جزیره خوشبختی ،جایی که دروغ



ودو رویی ونیرنگ وحسادت و خیانت وپستی و... در آن جایی ندارد .



جزیره ای در خلوتگاه ذهن من که در این خلوتگاه سکوت ، بیشتر پی به وجود لا یزال ونعمتهای بیشمار ش خواهم برد .



وقتی که از دنیای واقعی و آدمهای که خودشان را همانند یک ماشین کرده اند وفقط به



روزمرگی ها می پردازند خسته می شوم ، وقتی دلم ازاین دنیای وانفسا می گیره واز همه



کس وهمه جا بی زار می شوم ، وقتی که فکر می کنم همه چقدر خود را اسیر دنیای فانی کرده اند



خیلی دلم می گیره وبرای فرار از همه اینها قدم به جزیره خود ساخته افکارم می گذارم که همه چیز در آن سر جای خودش است .



تا کی باید برای هرچیز ی تظاهرکنیم ؟چرا باید تظاهر به خندیدن ، خوشبخت بودن و ... کنیم . وای ،وای ، وای ...



خوشبختی واقعی را باید کجا جستجو کرد ؟ مگر نه آنکه خوشبختی در وجود خودمان است؟....



در سوگ پدر

                                    در سوگ پدر   

 

 

در سوگ تو دلم چه غمین است وچه حزین و چه  حزن و اندوهی جانکاه بر قلبم چنگ انداخته و

 

دلم دریای درد ، گاه دلتنگ تو و گاه یاد ایام قدیم است .

پدر آنگاه که کودکی بیش نبودم در کنار تو با نگاه کردن به دستهای پینه بسته و پر توان تو رمز و راز زندگی را آموختم .

چراغ راه من ،

شعله فروزان هستی من دست آموخته های توست .

پدر ای آنکه دور از من وهمه دنیای منی ،  ای آنکه دور از من و در  های های منی !

 

پدر در محفل تنهایی ودرد وحزن و اندوه آنگاه که به تو می اندیشم می بینم که هرچه دارم از

 

تو دارم . پدر بهترین الگو برای صبر و شکیبایی و تلاش و همت ودانش اندوزی و دانش پروری

 

برایم درس و آیینه روزگار بودی!

 

امروز سالروز ارتحال ملکوتی تو و پرواز به سوی معبودیت و پایان راه سفرت است . پدر تو روح

 

وروان من بودی و من در سوگ تو دلی در سینه پردرد دارم . گرچه خنده بر لب دارم اما دلی

 

غمگین  و پردرد دارم .  روح وروانت شاد باد !